، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره
پیوند عشق من و همسرمپیوند عشق من و همسرم، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 4 روز سن داره

هدیه ای از امام عشق

امان از نیش این پشه ها

دیروز صبح دیدیم که لپاتو پشه ها خوردن و قرمز شده بابایی هم که دلش نیومد تو رو اونجوری ببینه رفت برات پشه بند خرید تا دیگه پشه ها اذیتت نکنن:   یه چیزی بگم در مورد این عکست همیشه موقع خوابیدن صاف میزاریمت تو رختخوابت ولی بعد چند دقیقه این قدر وول میخوری که اینجوری میشی اینم چند تا عکس که همینجوری میزارم: میخواستیم عکس ازت بگیریم نمی زاشتی و هی تکون میخوردی و نمیزاشتی برا همین بابایی هم تو رو گرفت تو بقلشو محکم اینجوری نگهت داشت تا من ازت عکس بگیرم   ...
23 تير 1393

اومدم با چند تا عکس

این لباس دیروز با بابایی برات خریدیم که میریم عروسی خاله زهرا تنت کنیم اینجاهم داری تلویزیون نگاه میکنی این عروسکم که برات خریده بودیم دیروز آوردیم گذاشتیم پیشت کلی ازش میترسیدی و گریه میکردی آخر بابایی پیشت دراز کشید دیگه نترسیدی منم عکس گرفتم چند تا هم از خوابیدنات عکس میزارم ...
21 تير 1393

دو ماه گذشت

اول از همه فرا رسیدن ماه مبارک رمضان رو به همه تبریک میگم و انشالله نماز و روضه های همگی قبول باشه. مثل برق و باد دو ماه گذشت و دختر ما دو ماهش شد و دو روز پیش واکسن دوماهگیشم زد و کلیم گریه کرد و تب کرد . اما میخوام از اتفاقات این چند روز بگم: اول رفتنمون به خونه مامان بزرگ که خیلی خوش گذشت و حتی شب رو هم اونجا موندیم و کلی با تو اونجا بازی خستت کردن طوری که تا خود صبح خوابیدیو اصلا بیدار نشدی این عکس ماله تو ماشین موقع رفتن به خونه مامان بزرگه اینم ماله صبح فرداشه که دختر عمه نیوشا دختر عمه مهری اومده بود پیش تو خوابیده بود دوم عکس هندونه خوردنت : اول یکم بهت امتحانی هندونه دادم ببینم خوشت میاد یا نه ولی...
19 تير 1393
1